گاه تنهایی صدای جاده ای را می شکند
و مسیری را متلاطم می کند
چنان می لرزاند
که موج صخره را
که باد شب را
دیوانه می کند
جهانی از نو می آفریند
جهانی پر از مستی های بی دلیل
دنیایی لبریز از اشک های دیدنی
که ریخته میشود
و گونه ای را بالذت خیس شدن آشنا سازند
لذت گرییدن برای عشق
زمانی که جای کسی خالی است
دلی گرفته است
و سینه ای را تشویشی می میراند
زمانی که شبی از هیجان بی نصیب است
شبی پر از ستاره، اما بی نور!
شبی تهی تر از دستان تنهای من
شبی بی رمق تر از احساس ترک خورده من...
نظرات شما عزیزان:
[ چهار شنبه 12 مهر 1391برچسب:,
] [ 21:23 ] [ setareh ][